من و تو2

18:35 1402/08/25 - 𝐊𝘢𝘮𝘪𝘳𝘢

بزن ادامه💖✨

 

 

 

 

 

ساعت ۸:۴۰ بود مرینت نرفت مدرسه،و فراموش کرد که قراره تکالیف رو برسونه.ادرین بهش زنگ زد مرینت از خواب پرید و جوابش را داد.

ادرین:سلام،تکلیف چیه؟

مرینت:ادرین؟تکلیف؟امر‌وز مگه نرفتی مدرسه؟

ادرین تعجب کرده بود

ادرین:دیروز که گفتم بهت

مرینت: قطع كن خوابم

(قطع کردن)

الیا اومد خانه مرینت،تا تکالیف رو بده به مرینت و نینو هم تکالیف رو داد به ناتالی تا به ادرین بده شون.ادرین از حرف های مرینت ناراحت بود،چون احساس‌ میکرد که مرینت باهاش قهره و دوست نداره باهاش ارتباط داشته باشه!روز بعد مرینت رفت صبحانه شو بخوره سابین و تام رفتن مغازه رو باز کنن تا شیرینی های خوشمزه رو بفروشن،مرینت رفت لباساشو بپوشه تا بره مدرسه.

مرینت:خدافظ بابا،خدافظ مامان

هردو:خدافظ عزیزم مراقبه خودت باش

در راه بود که...

🌺منتظر پارت ۳ باشید🌺